آسمان آبی

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

شهادت "رجائي و باهنر" در بي‌سابقه‌ترين عمليات تروريستي/ جزئيات نحوه بمب‌گذاري

07 شهریور 1394 توسط محب زاده

شهادت “رجائي و باهنر” در بي‌سابقه‌ترين عمليات تروريستي/ جزئيات نحوه بمب‌گذاري

حادثه انفجار در ساعت 3 بعد از ظهر روز 8 شهريور 1360 رخ داد و در این ساعت، آقایان “محمدعلی رجایی” رییس‌جمهور و دکتر “محمدجواد باهنر” نخست‌وزیر و چند تن از مقامات نظامی و امنیتی کشور در یک جلسه فوق‌العاده شرکت داشتند. در پی انفجار بمب که گفته می‌شود در داخل یک کیف دستی جاسازی شده بود، قسمت‌هایی از طبقه اول و طبقه دوم ساختمان نخست‌وزیری در مجاورت خیابان پاستور دچار حریق شد و آتش و دود فضای محل انفجار را فرا گرفت.

در این حادثه محمدعلی رجایی،‌ محمدجواد باهنر و چند تن از مقامات مملکتی که در جلسه مذکور حضور داشتند به درجه رفیع شهادت نایل شدند و مجروحان حادثه با کمک ماموران و پرسنل نهادهای انقلابی به بیمارستان‌ها انتقال یافتند و تحت مراقبت‌های درمانی و پزشکی قرار گرفتند.

 

به گزارش خبرنگاران از محل حادثه تعداد مجروحین و شهدا تا ساعت ۱۲ شب، ۸ شهید و ۲۳ مجروح گزارش شده بود؛ 

اجساد شهدای این فاجعه به صورتی سوخته بود که به هیچ وجه شناسایی آن‌ها ممکن نبود. از سوی دیگر در میان زخمی‌های این حادثه اثری از برادران رجایی و باهنر به چشم نمی‌خورد و بدین ترتیب حدس زده می‌شد که ۲ جسد از سه جسد به دست آمده متعلق به رییس جمهور و نخست‌وزیر باشد. بالاخره در آخرین ساعت شب پیکرهای قربانیان حادثه ۸ شهریور از روی علائمی که در دندان‌های هر کدام از آن‌ها وجود داشت شناسایی شدند.

محمدعلي رجایی هنگام شهادت ۴۸ سال سن داشت. وي پس از پیروزی انقلاب ابتدا سمت وزارت آموزش و پرورش را برعهده داشت و سپس در سال ۱۳۵۹ به نمایندگی مردم تهران وارد مجلس شورای اسلامی شد. در ۲۰ مرداد ۱۳۵۹ به نخست‌وزیری و پس از عزل بنی‌صدر از مقام ریاست جمهوری در انتخابات دوم مرداد ۱۳۶۰ با کسب بیش از ۱۳ میلیون رأی مردم به عنوان دومین رئیس جمهوری اسلامی ایران انتخاب شد.


محمد جواد باهنر نیز هنگام شهادت ۴۸ ساله بود. وي پس از پیروزی انقلاب مسئولیت‌هایی از جمله عضویت در شورای انقلاب، نمایندگی مردم کرمان در مجلس خبرگان، نمایندگی مردم تهران در مجلس شورای اسلامی، وزارت آموزش و پرورش (در کابینه شهید رجایی) و دبیرکلی حزب جمهوری اسلامی (پس از شهادت دکتر بهشتی) را برعهده داشت. او پس از انتخاب رجایی به ریاست‌جمهوری، از سوی وی به نخست‌وزیری جمهوری اسلامی ایران برگزیده شد

 نظر دهید »

امام رضا علیه سلام

18 آذر 1393 توسط محب زاده

 

مجبورشدم به هر كسى روبزنم


در محضرهرغریبه زانو بزنم


تحقیرشدم چونكه فراموشم شد


یك سربه شماضامن آهوبزنم

 

امام رضا مهربان تر از این حرفهاست……

 نظر دهید »

حجاب

18 آذر 1393 توسط محب زاده


«خواهرم، حجاب نشانگر زیبایی روح و اندیشه توست.


خواهرم، حجاب تضمین‌کننده سلامت و پارسایی جامعه است. جامعه را به ویرانی مکش.


خواهرم، حجاب مجوز ورود تو به بهشت است و آیا واقعاً بهشت نمی‌خواهی؟‌


خواهرم، غنچه نهفته در برگ را نچینند؛


از بی‌حجابی است اگر عمر گل کم است؛


نهفته باش و همیشه گل باش» .

 نظر دهید »

انتظار

17 آذر 1393 توسط محب زاده

 

دلــــ♥ـــم گرفتــ ه آقا…


یاابالحسن دلــــ♥ـــم گرفتــ ه مولای خوبم…
.
.
اونقدر داغونم که می ترسم به جرم ناامیدی در درگاه خــــدا محکوم بشم…

اونقدر حرف برای گفتن دارم


ولی شرمــــم میشه در برابر غم وغصـه شما لب از لب باز کنم و شکایت کنم…


ولی خب دلخوشم به اینکــه شما میـــــدونی چی کشیدم چی خواستم و چی دارم…


دلـــ♥ـــم گرفتــ ه مولا جان…


دلـــ♥ـــم گرفتــ ه..
.
.
دلم گرفتــ ه بیشتر از همیشه…


آقا جان فقط به خاطر وجود شما دلخوشم…


جوابم را بدهید خیلی محتاج صدای شنیدن صدای گرم شما هستم


ولی افسوس که گوش هایم قدرت شنیدن ندارند…


.


.


مولا شما بگویید چه کنم…


بریدم…
.
.

 نظر دهید »

اربعین

17 آذر 1393 توسط محب زاده

 

 

 

سلام منم ، من از اعتکاف چهل روزه در فراق تو باز می‏گردم ، من برگشتم ، چهل روز بی‏تو تاب آوردم. مانده‏ام زینبی که شرط وصلتش با پسرعم خود را با تو ماندن گذاشته بود چطور با زندگی شرط نکرد بمیرد اگر حسینش رفت . من زنده‏ام اما مگرزینب بدون حسین را می‏توان زنده خواند. آن زینب مرد این که می‏بینی ترجمان صبر است در قامت خمیده عشق. این که می‏بینی قاصدکی است پر و بال سوخته .

جان زینب بر بالای آن حضیض بلند که سجده‏گاه نفس مطمئنه توشد تا ابد جا ماند. آن که رفت سایه‏ای بود به صلابت علی و لطافت فاطمه.

این منم پس از چهل روز میهمانی بیابان ، جهالت ، انحراف ، خیانت ، اشک ، مرگ و این تویی پس از چهل روز خاموشی اما چه طوفانی کردی !

شکوه من از زنجیرهایی که حرم خدا را همچون بند تسبیح شده بود نیست ، شکوه من از این زنجیر دست پا گیر دنیاست ، چه دنیایی ، دنیای پس از حسین .

از چه بگویم تو خود با رأس بلندت ، آسمانی از حضور بودی . از آتش ، از زنجیرها ، سیلی‏ها ، گوش‏ها و گوشواره‏ها ، خارها ، تازیانه‏ها ، بیابان‏ها ، شهرشوم شام ، شیطان و شیطان پرستان ، زغال‏ها ، طعنه‏ها ، خرابه‏ها ………………. تو بگو از نیزه‏ها ، شمشیرها ، تیرها ، سنگ‏ها ، خنجرها ، انگشترها ، پیراهن‏ها ، فراز نیزه‏ها ، تنورها ، قرآن‎ها ، خیزران‏ها ، تشت‏ها ، رقیه‏ها …………….

چه سفر آشنایی بود شبیه شب دل کندن از رسول خدا ، شبیه دویدن‏های پدر در کوچه‏ها ، شبیه آن شب آستین بر دهان گریستن و نگریستن ، شبیه شب شکافتن فرق آفتاب ، شبیه جگر شرحه شرحه نیش از مار خانگی خورده ، شبیه گودال ……………….

چه سفر آشنایی بود ، کفتارها اذانشان به نام شیطان بود و نمازشان نوازش دردانه پیغمبر با خیزران .

می‏روم حسین ، می‏روم زینب وار می‏روم ، می‏روم که صبر درس سختی است و من معلمی وظیفه شناس .می‏روم که برای شنیدن ندای هل من ناصر ینصرنی تو نیازی به اینجا ماندن نیست ، تپش آسمان صدای توست . می‏روم که آخرین فریاد لا حول و لا قوة الا بالله تو تا ابد مرا بس است.می‏روم که جهانی بغض ، تشنه روایت زیبایی‏هاست. می‏روم که هنوز شهری است که زینب بدون حسین را ندیده است. می‏روم که هنوز کوچه‏ایست که زینب بدون حسین را ندیده است. می‏روم که مزار پنهانی است که هنوز منتظر است و بارگاه سبزی است که چشم به راه دردانه اش مانده است.

خداحافظ…

 نظر دهید »
دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

آسمان آبی

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس